صحنه اعدام محمدولی خان اسدی از زبان سرباز چوخه اعدامش

ساخت وبلاگ

دوست پژوهشگر بنده (رضا نقدی) به نام سید محسن حسینی از زبان مادر بزرگش (بتول بگزاده) تعریف می کرد که یکی از سربازان چوخه اعدام محمدولیخان اسدی (نایب التولیه آستان قدس) که از اقوامش بوده، صحنه اعدام اسدی را به این صورت تعریف می کرد که «بنده جزو تیراندازان درجه اول لشکر خراسان بودم، شب قبل از تیرباران اسدی، به لشکر آمدند و دوازده نفر از بهترین تیراندازان را انتخاب کردند که بنده یکی از آنها بودم. سپس ما را به باغ بی سیم (مخابرات فعلی) بردند و به ما گفتند: فردا باید یکی از اشرار را تیرباران کنید. در آسایشگاه آنجا مستقر شدیم. سر صبح، یک ساعت به طلوع آفتاب، بیدارمان کردند و به میدان تیر باغ بی سیم بردند. که محل اعدامیان بود. سپیده که زد کامیونی وارد محل اعدام شد. محمدولی خان اسدی را دیدم با بی جامه و یک زیر پوش سفید در حالی که دستانش را بسته بودند از ماشین پایین آوردند و او در حالی که چشمانش از کاسه در آمده بود رو به حرم  (مزار امام رضا (ع)) کرد و چند دفعه داد زد یا جدا. سپس دوازده نفر که شش نفر نشسته و شش نفر ایستاده بودیم و من در وسط شش نفر نشسته بودم، تفنگهایمان را  به سوی اسدی نشانه رفتیم. بنده چون ایشان را می شناختم، سرتفنگ را مایل کردم و از خدا خواستم که تیر من به او نخورد و در خونش شریک نباشم و به این ترتیب اعدامش کردیم».

لازم به ذکر است بعضی نوشتهاند که اسدی در سپیده‏ دم 29 آذر 1314 با لباس رسمی و نشان دربار، در خارج شهر تیرباران شد (عطاردی، فرهنگ خراسان، 6/543)

 

زروند(خراسان شناسی)...
ما را در سایت زروند(خراسان شناسی) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fkadkan-r6 بازدید : 168 تاريخ : شنبه 13 دی 1399 ساعت: 10:01