مرد مردان
(یادی از استاد محمدرضا راشد محصل در مرکز خراسان شناسی)
به پاس مهربانیها و یاریگریهایش
یک دهان خواهم به پهنای فلک تا بگویم وصف آن رشک ملک
از بچه مدرسهای کوچک مثل بنده درباره استادی بزرگ که قضای روزگار، روزگاری مرا در مسیر او قرار داد و همانند وصلهای ناجور بر اطلس وی دوخته بودم و مدام موی دماغش میشدم چه میتوان نوشت و امّا از برای من روسیاه یکی از خوشبختیها و نقاط روشن زندگیام، حشر و نشر با این مرد با تواضع و پرتلاش و توانا و بزرگانی بود که از سال 1376 تا 1380 هجری شمسی در مرکز خراسان شناسی در خیابان کوهسنگی مشهد گرد آمده بودند و به گفته استاد یاحقی به واقع دانشکده ادبیات مشهد در آنجا بود.[1] استاد راشد محصل یکی از افراد پر تلاش و بانیان این مرکز بود که به واقع برای همه و به خصوص کارشناسان جوان آن که هنوز در آغاز راه تحقیق بودند گنجی و خزانهای رایگان و در دسترس بود. ای بسا مقالهای و یا متنی مینوشتیم و ایشان با کمال بزرگواری به اسم ویراستاری و در واقع تمام مقاله یا متن را از اول مینوشت و راه و رسم نوشتن و تحقیق را به ما یاد میداد. به اعتبار ایشان و دکتر یاحقی بسیاری از استادان طراز اول در مرکز خراسانشناسی گرد آمده بودند که از آن میان دو تن بیرجندی و همشهری و از دوستان صمیمی استاد راشد بودند: مرحوم احمد احمدی بیرجندی، دکتر محمد مهدی ناصح(استاد گروه ادبیات دانشگاه فردوسی).
کارنامه مرکز خراسانشناسی در جایی دیگر و شاید در همین ارجنامه توسط دوست قدیمی و همکار پژوهشگرم جناب علی اخوان مهدوی و کارشناس وی در گروه رجال و مفاخر، آمده است و نیازی به تکرار آن نیست. ولی لازم میدانم مطلبی را در خصوص تأسیس و شروع فعالیت مرکز خراسانشناسی و مدیران و پژوهشگران و کارکنان آن یادآور شوم که ممکن است ایشان به آن اشاره نکرده باشند.
اینکه همواره خراسان از مردان مرد خالی نبوده است جای هیچ انکار نیست. نگاهی به تاریخ و فرهنگ خراسان نشان از آن دارد که این خطه تأثیرات عظیمی در تاریخ و تمدن بشری داشته است و مهمتر از همه خراسان با در آغوش داشتن پیکر مطهر امام هشتم علی بن موسی الرضا علیهالسلام پایگاه انکار ناپذیری در این مورد و افتخاری ویژه است. اگرچه خراسان در گذر تاریخ پاره پاره شد ولی خراسان فرهنگی همچنان پابرجاست و یکی از ضرورتهای مهم، حفظ این پیوستگی فرهنگی است که شامل کشورهای آسیای مرکزی و افغانسنان میشود. همین ضرورت باعث شد که گروهی از آن مردان مرد خراسانی که دل در گروه احیای تاریخ و فرهنگ دیرپای خراسان داشتند و خود زاینده تاریخ و فرهنگ بودند و هستند و پیش از آن در مجالس فرهنگی و ادبی و تاریخی حضوری پر رنگ داشتند از انجمنهای ادبی گرفته تا چاپ نشریه کتاب پاژ، بر آن شدند تا به ایجاد مرکزی علمی – پژوهشی همّت بگمارند. به همین جهت در تیرماه 1375 در دیداری با رهبر انقلاب آیتالله خامنهای در مشهد که ایشان خود پرورده این آب و خاکند و با دوراندیشی و روشننگری تمام ضرورت تشکیل چنین مرکزی را احساس نمودند و فرمودند: «آستان قدس رضوی که به حمدالله در کارهای دینی و فرهنگی هم به مانند فعالیتهای اقتصادی پرچمدار است به این مهم بپردازد» پیشنهاد ایشان از جانب مرحوم واعظ طبسی که خود خراسانی بودند و متولی وقت آستان قدس با حسن قبول مواجه شد.
پس از تهیه اساسنامه و تصویب آن توسط تولیت آستان قدس، هیأت مدیره مرکز از تنی چند از دانشمندان حوزه و دانشگاه تشکیل شد که عبارت بودند از علی اکبر الهی خراسانی(مدیر عامل بنیاد پژوهشهای اسلامی)، علی محمد برادران رفیعی(رئیس کتابخانهها، موزهها و اسناد آستان قدس رضوی)، جواد آرین منش(مدیر کل اداره فرهنگ و ارشاد خراسان)، ذبیح الله خلوصی راد(مدیر کل میراث فرهنگی خراسان)، مدیر عامل استاد محمد جعفر یاحقی و معاون پژوهشی جناب دکتر محمدرضا راشد محصل تعیین گردیدند. بعد از این و تدوین سیاستهای کلی مرکز خراسان شناسی توسط استاد یاحقی و راشد خراسان شناسی به عنوان مؤسسهای علمی و غیر انتفاعی متشکل از گروههای مختلف پژوهشی، کتابخانه و اطلاع رسانی، انتشارات و بخشهای اداری لازم ایجاد شد.
گروههای پژوهشی دهگانه هر کدام با یک مدیر گروه که از اساتید دانشگاه بود و به صورت پاره وقت با مرکز همکاری داشتند و یک کارشناس تمام وقت به هدایت و اجرای امور پژوهشی میپرداختند. این گروهها عبارت بودند از: 1- گروه امام رضا 2- گروه رجال و مفاخر فرهنگی 3- گروه مردم شناسی و فرهنگ عامه 4- گروه باستان شناسی و تاریخ تمدن 5- گروه پژوهشهای علوم اجتماعی 6- گروه هنرهای سنتی 7- گروه مطالعات مشترک خراسان و آسیای مرکزی 8- گروه تاریخ و و جغرافیای تاریخی 9 – گروه متون و ادبیات خراسان 10 – گروه جغرافیا و هسته های شهرشناسی
در گروههای پژوهشی افراد ذیل همکاری داشتند: سید مهدی سیّدی از محققان سختکوش تاریخ خراسان مدیر گروه تاریخ و جغرافیای تاریخی و وقف بود و آقای بهزاد نعمتی (همکاری کنونیام در گروه فرهنگ و سیره رضوی در بنیاد پژوهشهای اسلامی) و بنده نیز کارشناسان این گروه بودیم. دکتر محسن مدیرشانهچی(استاد علوم سیاسی و روابط بینالملل دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد مدیر گروه مطالعات مشترک خراسان و آسیای مرکزی و بنده کارشناس آن بودم در این گروه از کشور تاجیکستان مرحوم پروفسور رسول هادیزاده (رئیس بنیاد رودکی و استاد زبان و ادبیات فارسی آکادمی علوم تاجیکستان) و پروفسور نذیرجان تورسانزاد(استاد تاریخ و مردم شناسی دانشگاه دولتی خجند) همکاری نزدیک داشتند و مدتی مهمان مرکز بودند و از ایشان آثاری به فارسی منتشر شد که از آن جمله کتاب تاریخ و فرهنگ مردم خجند و چند مقاله از تورسانزاد بود که بنده از خط سیریلیک برگرداندم و ایشان به بنده نیز خط سیریلیک را آموزش داد. از هادیزاده کتابهای سمرقندیان چه می گویند؟ و تاریخ ادبیات فارسی- تاجیک از قرن شانزده به بعد منتشر شد و در طی اقامت خود در مشهد چند مقاله و سخنرانی ارائه داد. کتابی از ایشان به نام زندگی حلاج را از سیریلیک برگرداندم که توسط انتشارات آهنگ قلم به سعی دوست عزیزم جناب دکتر سید جواد رسول منتشر شد. دکتر حسین بهروان(استاد گروه علوم اجتماعی دانشگاه فردوسی) مدیر گروه پژوهشهای اجتماعی، دکتر محمد حسین دیانی(استاد کتابداری و اطلاع رسانی دانشگاه فردوسی) مدیر گروه کتابدارای و اطلاع رسانی و کارشناسان آن محمدهادی دیانی، محمد نعیمآبادی، علیرضا سعادت علیجانی، رمضانعلی شاکری(رئیس اسبق کتابخانه مرکزی آستان قدس). دکتر محمد مهدی ناصح( مدیر گروه مردم شناسی و فرهنگ عامه و کارشناس آن محمود اکرامیفر، مدیر گروه هنرهای سنتی مرحوم دکتر حسینعلی بیهقی و کارشناس آن حجّت میری. مدیر گروه باستانشناسی رجبعلی لباف خانیکی(معاون پژوهشی وقت میراث فرهنگی خراسان) و کارشناسان آن حمید حسنعلیپور و فرامرز صابر مقدم، مدیر گروه تصحیح متون مرحوم وحیدیان کامیار(استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی) و کارشناسان آن مجتبی جوادینیا و سعید خومحمدی، مدیر گروه امام رضا علیه السلام و دایره المعارف آستان قدس حجه الاسلام و المسلمین علی اکبر الهی خراسانی(مدیر عامل بنیاد پژوهشهای اسلامی) و معاون آن دکتر نقیب نقوی(عضو هیأت علمی گروه ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی) و کارشناسان آن حمیدرضا آژیر(مترجم بنیاد پژوهشهای اسلامی)، محمد فرحزاد، مرحوم دکتر اسدالله آزاد(استاد کتابداری و اطلاع رسانی دانشگاه فردوسی)، علیرضا رزمگیر، مرحوم دکتر مهدی جلیلی(استاد گروه تاریخ تمدن دانشگاه فردوسی) که بعد از یاحقی مدیر عامل مرکز خراسان شناسی شدند و عباس جلالی. مدیر گروه جغرافیا و هستههای شهرشناسی دکتر مهدی جهانی(استاد جغرافیای دانشگاه آزاد اسلامی مشهد) و کارشناسان آن محمود احمدی زرمهری و دامنپاک بودند.
کارکنان بخش اداری: آقای محمد عظیمی(مدیر اسبق اموراداری دانشکده ادبیات مشهد) و مسؤول امور اداری و همکارانش نجف شهسوار(متصدی امور دفتری)، محمدحسن برازند(سرایدار مرکز)، قاسم برادران قندچی(راننده)، داوود مسکین/توسلی(راننده)، حسن سروری(خدمات)، علی اخوان مهدوی(مسؤول انبار و اموال).
کارکنان بخش مالی: احمد دخانیان مسؤول امور مالی و مدتی آقای سامانی بودند. رضا احمدی بیرجندی(کارمندحسابداری)، علی قائمی کرمانی(حسابدار). و قاسم برادران قندچی(کارپرداز).
خدمات پژوهشی: حسن خانی(کارشناس خدمات پژوهشی و نشر)، مهدی توانا(حروفچین و اپراتور)، حمید حسینی(صفحه آرا و ناظر چاپ)، اصغر ارشاد سرابی(ویراستار)، مصطفی کدکنی(مدیر داخلی فصلنامه خراسان پژوهی).
مدیر کل مرکز: دکتر سید علی اردلان جوان(رئیس اسبق کتابخانه مرکزی و موزههای آستان قدس) و مسؤول دفتر مدیر عامل و روابط عمومی حسن آرام بودند. در این میان افراد زیادی با مرکز همکاری دور و نزدیک داشتند که از آن جمله افرادی چون محمد ابراهیمی و دکتر سید حسین رئیسالسادات و مرحوم سید حسن غمامی(استاد تاریخ اسبق گروه تاریخ دانشکده ادبیات مشهد) و محمدرضا قصابیان با گروه تاریخ و جغرافیای تاریخی. مرحوم استاد انزابینژاد استاد ادبیات دانشگاه فردوسی بود که قرار بود در ابتدا مدیر گروه تصحیح متون شوند ولی از آن تن زدند و در همان زمان کتاب ثمارالقلوب فی مضاف و المنسوب ثعالبی نیشابوری را ترجمه کرده و همشهری و خویشم مصطفی کدکنی آن را ویراستاری کرده بودند و یک نسخه به بنده پیشکش کردند و بعداً کتاب بیست وقفنامه از خراسان را تصحیح کردند و بنده و آقای نعمتی مراحلی از کار را برعهده گرفتیم. دیگر استاد اشرف زاده استاد ادبیات دانشگاه آزاد اسلامی مشهد و عطار شناس بودند.
این گروهها و افراد در ظرف 5 سال توانستند کارههای بسیار مهمی در جهت شناسایی وجوه مختلف فرهنگی خراسان و شناساندن آن انجام دهند که باعث کلید خوردن جریانات فرهنگی شد که یکی از آنها موج شهرشناسی و موقوفه شناسی و تأثیر در گردشگری بود. بعد از انحلال و انتقال تعدادی از کارشناسان تمام وقت آن به بنیاد پژوهشهای اسلامی که بنده جزو آنها بودم توانستیم کتابهای برزمین مانده خراسان شناسی را که در مراحلی رها شده بود منتشر نماییم. بنده با همکارانم آقایان بهزاد نعمتی، علی اخوان مهدوی، اصغر ارشادسرابی، محمد فرحزاد و در ابتدا سعید خومحمدی و با کمک از دیگر پژوهشگران و محققان به طور جد به ادامه کار دایرهالمعارف آستان قدس که مورد توجه بنیاد نیز بود، بپردازیم که استاد محمدرضا راشد محصل تا مراحل پایانی کار ما را تنها نگذاشتند. و در هر زمانی از راهنمایی و ویراستاری و نوشتن و شرکت در جلسات دریغ نداشتند. بعضی از مواقع بنده شخصاً ایشان را از منزلشان در فلسطین 8 برای شرکت در جلسات از میان ترافیک سنگین دور حرم به بنیاد میآوردم و در میان راه از افاضات ایشان بهرهمند میشدم. یادم نمیرود یک روز سیم گاز ماشینم برید، گفتم: تاکسی میگیرم شما بروید، راضی نشد. اتفاقاً در همان نزدیکی مکانیکی بود، ماشین را با هل به کارگاه بردیم. بعضی از وقتها خود وی هزینه تاکسی را پرداخت میکرد. از این بخششها در زمان خراسان شناسی بارها و بارها از ایشان دیده بودیم ماهانه کمکی به یکی از کارمندان ضعیف زادگاهش که در مرکز بود میکرد و تمام حقالزحمه مقالات خود را صرف خرید شیرینی برای همکاران نمود. زمانی همایشی در کدکن در 26 فروردین برای عطار گرفتیم و از ایشان دعوت کردیم با کمال بزرگواری پذیرفت و شرکت کرد و سخنرانی نمود، در همان روز، برف شدیدی باریده و درختان گلهای خود را به برف بخشیده بودند. شهردار کدکن آقای امیدوار با رئیس شورای شهر آقای غلامحسین معتمدی به پاس قدردانی مبلغی را برای ایشان در پاکت گذاشته بودند که تقدیم نمایند، نپذیرفتند و بسیار ناراحت شدند. از هر کتابی که منتشر میکردند یک نسخه به ما و همکاران مرکز میداد چیزی که بعد از آن در بنیاد پژوهشهای اسلامی ندیدیم. کتابهایی را که دوست داشتند ببخشند خود میخریدند و اهداء می کردند. چون که صد آید نود هم پیش ماست، به گمانم تمام کتابهای خودشان را میخریدند و به دوستان و آشنایان و هرکس اندک علاقهای به آن داشت میبخشیدند. از آن جمله کتابهایی که در خصوص بیرجند بود. به عنوان نمونه یکی از شمارههای مجله خراسان پژوهی به ویژهنامه ابن حسام خوسفی اختصاص پیدا کرد و مقالات آن به خواهش و سعی ایشان فراهم آمد که به مناسبت بزرگداشت این شاعر بیرجندی که در بیرجند، منتشر گردید. بسیاری از این نشریه یا کتاب از شمار دو چشم یک تن کم ویژه نام مرحوم استاد احمدی بیرجندی را خرید و اهداء کرد. کتابهایی که اکنون در خاطرم هست که به بنده مرحمت کردند علاوه بر موارد بالا، دیار آفتاب مجموعه مقالات خراسان شناسی به اهتمام محمد عزیزی بود، گزیده حدیقه الحقیقه از سنائی غزنوی، پرتوهایی از قرآن و حدیث در ادب فارسی، جستاری در تاریخ و فرهنگ و آموزش نوین بیرجند، نشانه شناسی کاربرد قرآن و حدیث در ادب فارسی، شاهنامه پژوهی، گاهنامه فردوسی و غیره بود که در صفحه اتحاف آنها با خط زیبای خود پیشکش نامهای نیز مرقوم کرده و این افتخاری برای بنده است. استاد اگر کسی کتابی نداشت و در کتابخانهاش بود همانند آن کس نبود که بگوید کتاب خود را به دیگران ندهید زیرا کتابخانه من پر از کتابهای دیگران است بلکه کتاب را حتی اگر نسخه خطی و منحصر به فرد بود با کمال بزرگواری میآورد و پیگیر هم نبود چنان که بنده کتاب مجانیالحدیث را گرفتم و زمانی که خواستم پس بدهم گفت مال خودت باشد و هنوز دارم. نسخههایی به خط سیاق داشت و میدانست که سیاق بلدم چند بار تقاضا کرد که از او بگیرم و منتشر کنم که میسر نشد. همشهری و دوست صمیمی وی دکتر ناصح نیز چنین بود: کتابهای شعر غم، شعر دلبر و شعر نگار که مجموعه کله فریادهای بیرجندی است با اهداء نامه ایشان دارم. استاد راشد به جهت تسلطی که به فرهنگ عامه خراسان و به خصوص شاهنامه داشت در بسیار از برنامههای رادیو، تلویزیون دعوت میشد. و مصاحبهها و رشحات قلم وی در روزنامهها و مجلات گواهی بر این ادعاست. یک زمانی در همان اوایل خراسانشناسی، مدیر وقت کل میراث فرهنگی خراسان که اتفاقاً از اعضای هیأت مدیره خراسان شناسی بود، بلیط بازدید از آرامگاه فردوسی و موزه آن را گران کرده بود و دکتر راشد محصل از این کار برآشفت و کار به مشاجره و حتی دعوا کشید(حرکتی که اصلاً بنده در طول شاگردی از ایشان ندیده بودم که بسیار صبور و آرام و متواضع بودند و ما از این همه تواضع و پرکاری ایشان که گاهی به سوء استفاده هم میکشید، ناراحت میشدیم و ایشان اعتنایی به این مسائل نداشت) و آن شخص در مقابل به جهت اینکه خراسان شناسی جزو آستان قدس بود به بلیط گران موزه آستان قدس تاخت ولی استاد راشد جوابی در خور به آن داد.
به فردوسی عشق میورزید و اگر همایشی به مناسبت روز فردوسی یا بزرگداشتی در این مورد بود در پوست خود نمیگنجید. به ضرس قاطع میتوان گفت که اگر دکتر یاحقی با دکتر راشد محصل و مهدی سیدی و لباف خانیکی نمی بودند خراسانشناسی به خصوص فردوسیشناسی به ویژه در خراسان این قدر رشد نمیکرد. در عمر کوتاه خراسانشناسی نیز کتبی چند در مورد شاهنامه و فردوسی منتشر شد که از جمله کتابهای ز دفتر نبشهگه باستان، اختیارات شاهنامه بود. بعد از انحلال خراسانشناسی آنها فرهنگسرای فردوسی را دایر کردند و کتابها و همایشها چندی برگزار نمودند و نشریه کتاب پاژ همچنان ادامه پیدا کرد. و گاهنامه فردوسی است. خدایشان مستدام بدارد.
تأسیس خراسان شناسی از سال 75 کلید خورد و بنده که در آن زمان سربازی را در منطقه یکم ندسا(نیروی دریایی بندر عباس) تمام کرده و به دنبال کار میگردیدم، به منزل خویش دوستر از جانم استاد محمدرضا شفیعی کدکنی در تهران رفتم و ایشان با کمال بزرگواری نامهای به استاد یاحقی نوشتند و در آن نامه ضمن تشکر از فرستادن کتاب تفسیر ابوالفتوح رازی از بنده تعریف و تمجید کردند که به حق لایق آن نبودم و از ایشان خواستند اگر امکان دارد مرا به جایی مثل بنیاد پژوهشهای اسلامی برای کار معرفی نمایند. در همین زمان استاد یاحقی معاون پژوهشی دانشکده ادبیات مشهد و محل کارش در چهارراه پل خاکی مشهد بود. نامه را به ایشان دادم و وی برای امتحان بنده، بروشوری تاریخی از مزار نادرشاه افشار مشهد را برای اصلاح به بنده دادند و بعد طرحی به نام مشاهیر خراسان را که برای اداره ارشاد اجرا میکردند، فیشبرداری رجال آن را به بنده دادند و مرا به آقای خیامی رئیس کتابخانه بنیاد پژوهشها، برای استفاده از کتابهای آن معرفی کردند. در همین زمان جلسات اولیه تأسیس مرکز خراسانشناسی در گروه تصحیح متون بنیاد که استاد یاحقی با دکتر ناصح در آن مشغول تصحیح تفسیر ابوالفتوح رازی بودند، برگزار میشد و در آنجا برای اولین بار استاد دکتر راشد محصل را دیدم با کیفی پر از کتاب و ورق(البته قبل از این در دانشکده ادبیات مشهد که دانشجوی تاریخ بودم ایشان را دیده بودم) و تمام صورت جلسههای تأسیس مرکز خراسان شناسی را نوشته بود از آن زمان بازنویسی این صورتجلسات بر عهده بنده گذاشت تا کم کم سر و کله یک نفر دیگر به عنوان مسؤول امور اداری و مالی برای مرکز پیدا شد که اصلاً برای این کار ساخته نشده بود و سرانجام نیز عذرش خواسته شد. در آخر سال 75 بود که پنجاه هزار تومان به عنوان دستمزد دادند که اولین حقوق استخدامی بنده در خراسان شناسی بود. از بهار سال 76 ساختمانی قدیمیای در کوهسنگی 17به مرکز اختصاص پیدا کرد و بعد از بازسازی و خرید تجهیزات و کتاب کار خود را با دعوت از بسیاری از اندیشمندان خراسان و با سخنرانی استاد دکتر شفیعی کدکنی آغاز کرد. کم کم کارشناسان تمام وقتی نیز جذب شدند ولی همان مدیر مالی وصله ناجوری بر مرکز بود و مدام ناقوس ناامیدی مینواخت و مکرر در اتاق کار دکتر یاحقی مزاحم وقتش میشد و کارشناسان را به اخراج تهدید میکرد. چنانکه که عذر یک کتابدار زحمتکش را خواست. حقوق کارشناسان را به اندک مایهای قرار داده بود. با این وجود و از طرف دیگر استاد راشد محصل که معاون پژوهشی مرکز بود آن را جبران میکرد چه با اضافه کار و چه با دادن نسخههایی برای استنساخ که از آن جمله کتاب زبدهالتواریخ اثر محمد محسن مستوفی بود و بعد از استنساخ متوجه شدیم منتشر شده است و دیگر کتاب منحصر به فرد روزنامه سیستان بود که به جهت وسواسی که در تصحیح آن به خرج دادم دیدم از من جلوتر استاد ایرج افشار و بار دیگر شخصی به نام دهمرده منتشر کردند. دیگر نسخه که به خط سیاق بود و اولین آمارنامه شهرهای خراسان در دوره ناصری بود توسط بنده در بنیاد پژوهشهای اسلامی تحت عنوان جغرافیا و نفوس خراسان در عصر ناصری به زیور طبع آراسته گردید که یکی از منابع مهم خراسانشناسی میباشد. یک روز که کارشناسان از حقوق پایین به تنگ آمده بودند و از مزایایی که دیگر کارکنان آستان قدس از آن بهره میبردند و کارشناسان مرکز از آن خبر نداشتند برآن شدند تا کودتایی ترتیب دهند و در اتاق استاد راشد جمع شده و از استاد یاحقی نیز دعوت کردند و بنای گله گذاشتند استاد راشد و یاحقی با کمال بزرگواری قول دادند که افزایش حقوق را پیگیری کنند که در همین لحظه معاون اداری و مالی وارد شد و استاد یاحقی چشمهایش را روی هم گذاشت و گفت آقای فلانی من نمیدانم، باید حقوق اینها افزایش یابد و پشت بند آن استاد راشد نیز تأیید نمودند. بعد از این گشایش در کار ما ایجاد شد و جالب است که این آدم تمام اینها را از چشم بنده و آقای محمد عظیمی (که بعداً جای ایشان را گرفت) و همشهری و خویشم مصطفی کدکنی مدیر داخلی فصلنامه خراسان پژوهی میدانست.
استاد راشد بعد از این در پروژههای پژوهشی ما را شرکت میداد از آن جمله: پژوهشی پیرامون القاب حضرت علی در شعر فارسی بود که در دانشکده ادبیات اجرا میشد که تعداد بسیاری از فیشهای آن را بنده و علی اخوان تهیه کردیم.
یکی از مسائل جالب، محمدحسین فرزند استاد بود که در آن زمان نوجوان بود و استاد گاهی او را به مرکز میآورد و با کارشناسان و استادان صمیمیت خاصی پیدا کرده بود ولی جیب بابا را خالی میکرد.
عشق و علاقه استاد قرآن و ائمه اطهار باعث شد که چند اثر در این باره بنویسد و یا به کوشش وی فراهم آید از آن جمله: کتاب از علی آموز اخلاص عمل که مجموعه مقالاتی درباره حضرت علی(ع) بود که زمانی که مدیر گروه رجال مرکز خرسان شناسی بود فراهم آمد که بنده نیز مقالهای درباره شیخ رجب برسی مداح حضرت علی و زادگاهش در آن دارم، نشانه شناسی کاربرد قرآن و حدیث در ادب فارسی و یا کتاب پرتوهایی از قرآن و حدیث در ادب فارسی.
معمولاً بع اکثر همایشهای مرکز خراسان شناسی و فردوسی شناسی مقالهای بدیع ارائه میداد. بیانیههای پایانی همایشها را وی و یا استاد یاحقی مینوشتند حتی سخنرانی بعضی از افراد سیاسی در مجامع فرهنگی. از آن جمله سخنرانی استاندار وقت در همایش بینالمللی سامانیان که در مشهد بود. در دوران فعالیت خراسانشناسی، همایشی در دانشگاه بیرجند برای ملاعبدالعلی بیرجندی برگزار شد و به توصیه و همت استاد راشد شرکت فعال در آن داشتیم. بنده با همکاری آقای اخوان مقالهای با نام معرفی و بررسی ترجمه تقویم البلدان که توسط ملاعبدالعلی بیرجندی ترجمه شده بود ارائه دادیم. بعداً این مجموعه مقالات منتشر گردید. نیز همایشی در قوچان در بزرگداشت آقا نجفی قوچانی بود که استاد مجموعه مقالاتی برای ایشان تهیه کردند و بنده نیز مقالهای در خصوص قوچان در عصر ناصری ارائه دادم.
هنگامی که در گروه رجال خراسان شناسی بود طرح نامآوران خراسان را در دستور کار قرار داد و بسیاری از رجال را شناسایی کرد و برای هر یک پروندهای در نظر گرفت و حتی افرادی را برای نوشتن مدخلها شناسایی و تعدادی مدخل نیز فراهم شد ولی با انحلال مرکز متوقف ماند.
نام و یاد و محبت این مرد و خانواده فرهنگی راشد محصل هرگز از ذهن ضمیر ما مخصوصاً اهالی فرهنگ و ادب این سرزمین نمیرود. ایدون و ایدونتر باد.
[1] - ساختمان مرکز خراسان شناسی ابتدا در خیابان کوهسنگی 17 و بعد به حاشیه کوهسنگی به ساختمان قدیمی و زیبا که به آل هاشمی معروف بود انتقال یافت.
زروند(خراسان شناسی)...
ما را در سایت زروند(خراسان شناسی) دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : fkadkan-r6 بازدید : 50 تاريخ : شنبه 6 آبان 1402 ساعت: 4:10